بهزیستی و دولت تدبیرو امید

دانشگاهیان حامی دکتر قلی نیا

بهزیستی و دولت تدبیرو امید

دانشگاهیان حامی دکتر قلی نیا

مرگ 15 کودک معلول هیچ مهم نیست، با نوروز خوش باشید


دکتر جواد محمد قلی نیا

روز پنجشنبه 22 اسفند، خبری با عنوان - مرگ 15 کودک معلول درمرکز نگهداری نارمک طی یک سال -  از طرف یکی از خبرگزاری رسمی کشور ، منتشر شد. خبری که اثرات واقعی خود را در روز شنبه در فضای خبری و سیاسی کشور، نشان داد. در همان موقع، جوابیه ای شتاب زده در قالب یک نشست یا گفتگوی خبری از طرف بهزیستی ارایه شد. جوابیه ای که خود نوعی امضا اتهام نامه بوده است.

  

جوابیه ای که با تمامی کوشش در موجه نشان دادن مرگ 12 کودک از 15 مورد فوتی، پاسخی دقیق به مرگ سه کودک به اسامی محمد خلجی، حدیثه مزدآبادی و هاله جام‌جم نداده است.

از این قصه جالب تر، وقایعی بود که پس از انتشار این اخبار بشکل برنامه ریزی شده یا اتفاقی رخ داده و یا حمایت هایی است که توسط برخی افراد و شخصیت ها ، صورت گرفته است . دیدار رئیس سازمان بهزیستی در روز شنبه از خبرگزاری فارس ، برگزاری جلسه به اصطلاح آسیب شناسانه در مرکز نارمک با سه نماینده عضو فراکسیون دفاع از حقوق معلولین مجلس ، رئیس سازمان بهزیستی و جمعی از اصحاب رسانه( که در برخی از رسانه ها با عنوان بازدید سرزده یکی از نمایندگان محترم مجلس نام برده شده است) ، سخنان رئیس سازمان بهزیستی در نشست مذکور(یکی از نتایج حضور زیاد ما در رسانه ها، رشد 600 درصدی مشارکت های مردمی است، انتقاد در خصوص استفاده از تیتر نامناسب در خبر منتشر شده و اینکه مرکز دارای 175 کودک چند معلولیتی است ، اینجا همه با دل کار می‌کنند و خوشبختانه آسایش نسبی در حوزه خدمات رفاهی و معلولان ایجاد شده است و ... ) ، سخنان معاون امور توانبخشی سازمان(20 هزار بیمار روانی در مراکز ما نگهداری می‌شوند که اگر رها شوند آسایش از سطح شهر گرفته می‌شود ، در مراکز وردآورد که کودکان به لحاظ جسمی وضعیت بهتری دارند و سرپا هستند قطعاً آمار فوت نیز کمتر است و .... )،سخنان خانم آلیا نماینده محترم مجلس(متأسفانه در دو سه ماه گذشته برخی از سایت‌ها و رسانه‌ها تلاش کرده‌اند چهره نظام مقدس جمهوری اسلامی را مخدوش کنند که انتظار می‌رود دستگاه‌های نظارتی و به خصوص قوه قضاییه در این خصوص ورود پیدا کند ، نباید در بحث معلولان قرایض سیاسی وارد این حوزه شود، انتشار اینگونه افکار ممکن است در مراقبین ایجاد دلسردی کند و ..... )، سخنان آقای قاسم جعفری عضو فراکسیون دفاع از حقوق معلولان(ما به این جا آمده ایم تا حساسیت خود را نسبت به این موضوع نشان دهیم از سازمان بهزیستی هم می‌خواهیم که این تهدید را برای خود تبدیل به فرصت کند، ....)، سخنان آقای عبدالله سلطانی نماینده محترم مجلس(بنده اعتقاد دارم که خبر اشاره شده با غفلت آغاز شده و در نهایت با شیطنت‌های خبری همراه شده است و .....) و از همه جذاب و جالب تر ، انعکاس عبارت حق پیگیری قضایی برای سازمان بهزیستی محفوظ است در سرتیتر چند سایت تخصصی و خبری و حدف یکمرتبه اخبار مربوط به کم کاری بهزیستی و وضعیت خاص سازمان از خروجی برخی از سایت های خبری( نظیر عصر خبر،..... ) می باشد.

سوال قابل طرح و تامل در جامعه ای اسلامی که به سمت تمدن سازی اسلامی- ایرانی خیز برداشته ، جامعه ای که میراث دار ارزش ها و معنویات یک انقلاب است،  جامعه ای که میزبان دولتی با شعار تدبیر و امید می باشد و غیره، این است چرا مدعی العموم در این ماجرا وارد نشده و چرا شاهد پیگیری های لازم و کشف و اعلام رسمی حقیقت ماجرا از طرف قوه قضاییه نیستیم، چرا با وجود انعکاس مقالاتی هشداری با این مضمون که نارمک همیشه بوی خوب نمی دهد و مخاطب قرار دادن رئیس محترم جمهور در خصوص برخی از واقعیات پشت پرده ، دستور پیگیری خاصی حداقل در راستای راست آزمایی ادعاها صادر نشده است، چرا وزیر محترم تعاون ، کار و رفاه اجتماعی بعنوان متولی اصلی بخش، دستوری در خصوص پیگیری ادعاهای صورت پذیرفته در صدها مقاله و سند مکتوب منتشر شده در رسانه ها و نقد وضعیت سازمان بهزیستی کشور نداده اند، مگر نه این است که سازمان بهزیستی یکی از سازمان های تحت مدیریت جناب آقای دکتر ربیعی است؟ و ..... .

نکته جالب توجه در بررسی تحلیل های ارایه شده در خصوص این رویداد متاسفانه نشان دهنده واقعیات گزنده تری است. مرتبط سازی روند اطلاع رسانی در خصوص ضعف های مدیریتی یا قصورهای احتمالی سازمان بهزیستی با بحث حقوق بشر و مغرضانه بودن روند تهیه و انتشار اخبار مرتبط با این حوزه یا این رویداد خاص، قصور در ارایه ادله توجیهی مرتبط با واقعه دردناک مرگ 15 کودک و فرافکنی در خصوص آن با ایجاد ارتباط کاذب بین موضوع و زحمات زیاد کارکنان بهزیستی(حقا زحمات کارکنان بهزیستی قابل تقدیر بوده و در جای خود باید بدان بها داد) ، برقراری ارتباط نابجا و نادرست بین قصور احتمالی با رقابت بر سر تصاحب میز ریاست سازمان و غیره .

سوال نهایی که به ذهن هر خواننده ای ممکن است برسد، وضعیت وجود یا عدم وجود چنین واقعیت تلخی در سایر مراکز نگهداری از کودکان معلول است. آیا وقایع تلخ با آمارها و نشست های خبری و حمایت چند مقام مسئول و سکوت چندین مرجع قانونی رسیدگی کننده ، توجیه می شود؟ شاید مرگ 15 کودک معلول امری طبیعی بوده و هیچ مهم نباشد، با نوروز خوش باشید.

مطالب فوق برگرفته از سایت خبری و تحلیلی بولتن نیوز ، با کد خبر ۱۹۵۹۶۲، مورخ 25.12.1392 می باشد. آدرس سایت اخذ اطلاعات: http://www.bultannews.com .

 

نظر وبلاگ در خصوص مطالب فوق(وبلاگ حاضر تابع قوانین رسمی کشور و معتقد به رعایت اخلاق حرفه ای بوده و قصد توهین یا هجمه بر هیچ فرد ، گروه و یا سازمانی را نداشته و حق سازمان بهزیستی و هر ذی نفع حقیقی و حقوقی دیگری برای ارسال جوابیه و ارایه هرگونه توضیح مستند با در نظر گیری قوانین و رعایت اصول اخلاقی محفوظ است . انتخاب و تشریح اخبار خاص نیز در راستای اصلاح انحرافات ، کج روی ها، کاستی های احتمالی و موارد همانند صورت پذیرفته و توسعه و تقویت حوزه بهزیستی و خدمات رسانی و خدمات گیری حرفه ای ، مد نظر دست اندرکاران وبلاگ می باشد ):  

فقط می خواهیم که سازمان بهزیستی آمار تفضیلی مرگ و میر کودکان به تفکیک استان را در سال 1392 ارایه دهد. فقط همین. اگر محرمانه است، به قوه قضاییه ارایه داده و بخش های مسئول در قوه قضاییه به افکار عمومی اعلام دارند که آمار ارایه شده است . فقط همین. بهزیستی متاسفانه تاکنون بشکل جعبه سیاه فعالیت نموده و نظارت گریزی شدیدی را در پیش گرفته است که ان شا الله در سال 1393، گزارشات مستند و تکان دهنده ای را که بتوان در فضای رسانه ای منتشر نمود، تقدیم افکار عمومی خواهیم کرد. شعار ما نیز کما فی السابق همان است . یا برای خدمات رسانی به ضعیف ترین اقشار جامعه اسلامی اصلاح شو و درست عمل کن یا کنار برو و کار را به اهلش بسپار . یا علی

نظرات 1 + ارسال نظر
ارومیه شنبه 24 خرداد 1393 ساعت 14:21

این مسائل و رویدادها در بهزیستی چیز تازه ای نیست. برای اثبات حرفم، خلاصه گزارشی با عنوان مرگ خاموش مبینا و سکوت حیرت انگیز مسؤولان که در تاریخ 13/8/1387 منتشر شده است را برایتان ارسال می کنم(هادی عابدی ، سایت عصر ایران، کد 55809). مرکز شبانه روزی نگهداری از کودکان بی سرپرست مهر ارومیه ، یکی از مراکز بهزیستی بوده که مسئولیت نگهداری نزدیک به 25 تن از کودکان از سنین نوزادی تا 6 سالگی را بر عهده دارد . چشم انداز کلی این مرکزحکایت از آرامش نسبی و بسامان بودن اوضاع این محل دارد،اما این تمامی واقعیت نیست. مبینا (نوزادی که از شهرستان شاهین دژ به ارومیه منتقل شده) شیرخوار 2 ماهه ای است که علی رغم وجود تجهیزات موجود در مرکز"مهر" در سکوت و بی کسی تمام بی آنکه حتی یک مدعی برای جان خود پیدا کند با دچار شدن به بیماری اسهال ، در آغازین ساعات بامدادی 11 آذر ماه سال 86 ، جان شیرین خود را از کف داد. بیماری اسهال اگر چه بیماری خطرناکی به خصوص برای کودکان محسوب می شود اما بنا بر نظر پزشکان با انجام معالجات به موقع به راحتی قابل درمان است. فریبا اسمعیلی یکی از مربیان سابق مرکز نگهداری از کودکان بی سرپرست مهر که مدتی مسولیت رسیدگی به کودکان این مرکز را بر عهده داشت درگفتگو با عصر ایران در رابطه با مرگ" مبینا" اینگونه اظهار می کند(نامبرده از فرزندان بهزیستی بوده و دوران کودکی تا جوانی را تحت سرپرستی بهزیستی سپری کرده است. وی پس از چندی، به دلیل درگیری با ابراهیم علیزاده مدیر کل وقت سازمان بهزیستی استان آذربایجان غربی از کار بر کنار شد) : صبح روز 10 آذر ماه در محل کار خود حاضر شدم و پس از تحویل گرفتن شیفت به کار خود مشغول شدم. پس از سرکشی به تک تک کودکان متوجه شدم که «مبینا» بسیار بد حال است ، با مراجعه به مسئول مرکز مهر (فاطمه جهانسوز)، وی را در جریان بد حالی و تب بالای مبینا قرار دادم و از او خواستم تا کودک شیرخوار را برای معالجه به بیمارستان اعزام کند، اما او با طرح این مسئله که" پول کافی برای اعزام کودک در اختیار نداریم" از فرستادن مبینا به بیمارستان خودداری کرد . با خود داری غیر منطقی از اعزام شیر خوار به بیمارستان، گفتم که با هزینه شخصی مبینا را به بیمارستان خواهم رساند ، اما مسئول مرکز باز مخالفت کرد وسعی داشت از انجام این کار جلوگیری کند. این مربی سابق مرکز مهر ارومیه افزود : بعد از دقایقی درگیری لفظی کودک را در آغوش گرفته و به بیمارستان امام خمینی شهرستان ارومیه رساندم و پس از بستری کردن کودک شیرخوار به محل کار خود باز گشتم . چند روز بعد از همکاران خود شنیدم که متاسفانه مبینا فوت کرده است.
مهرداد مطلبی معاون اجتماعی وقت سازمان بهزیستی استان آذربایجان غربی ، معتقد به عدم سهل انگاری مسئولین و انجام اقدامات به موقع برای معالجه مبینا دانسته و در مقابل این سوال که آیا امکان دارد پزشک مرکز(خانم دکتر میر فخرایی) و یا پرستار متخصص در انجام و ظایف خود کوتاهی کرده باشند، پاسخ می دهد که در هر حال به غیر از پزشک متخصص کودکان ،فرد صلاحیت دار تری وجود ندارد که بتوان برای معاینه کودکان از او استفاده کرد . وی همچنین هر گونه ناتوانی مالی مرکز مهر جهت ارجاع مبینا به بیمارستان را تکذیب کرده است.
سینا کاشفی (پزشکی که مبینا را در بیمارستان امام خمینی ارومیه پذیرش کرده و اقدامات پزشکی را در مورد او انجام داده است)گفته که در نگهداری مبینا سهل انگاری شده و مسئولین مرکزی که این شیر خوار در آن نگهداری می شد یا فاقد آموز شهای لازم جهت تشخیص وضعیت سلامت کودکان بوده اند و یا در صورت آموزش دیدن، به طور قطع در معالجه مبینا سهل انگاری کرده اند. مبینا پس از پذیرش در بیمارستان امام خمینی ارومیه و انجام پاره ای از معالجات به بیمارستان مطهری این شهرستان که دارای بخش تخصصی کودکان است اعزام می شود.
فریبا بشیری متخصص بیماریهای داخلی نیز پس از مطالعه خلاصه پرونده مبینا، مرگ او را سهل انگاری اولیا کودک در انجام معالجات لازم و عدم رساندن به موقع شیرخوار به مراکز درمانی تشخیص داد . او نیز تاکید می کند مرگ در اثر اسهال تنها در صورتی ممکن است که رسیدگی و معالجات لازم در مورد بیمار صورت نگیرد.
در گفتگو با مهرداد مطلبی، در زمانی که هنوز سمت معاونت اجتماعی بهزیستی استان را بر عهده داشت از وی خواسته شد تا با مراجعه به پرونده مبینا به سوالات مورد نظر پاسخ دهد( لازم به توضیح است هاشمی سرپرست فعلی بهزیستی استان آذربایجان غربی نیز با انجام این کار موافقت کرده بود) ولی علیرغم وعده های داده شده ازسوی مهرداد مطلبی معاونت اجتماعی وقت بهزیستی و پیگیری های مستمر خبرنگار عصرایران، مسئولین بهزیستی هرگز در عمل حاضر به ارایه گزارش بر اساس مستندات موجود در پرونده نشدند و در پاسخ به سوالات ما صرفا" به محفوظات ذهنی خود اکتفا کردند.همچنین با مراجعه به مرکز مهر، قصد بر آن بود که با فاطمه جهانسوز(مدیر مرکز) در مورد چگونگی ماجرای فوت مبینا سوال شود که نامبرده پس از تماس تلفنی با مسئولین مافوق خود از ارایه هرگونه پاسخی در مقابل سوالات مطرح شده به دلیل مخالفت مسئولین مافوق با انجام مصاحبه خودداری کرد و پاسخ به هر سوالی را منوط به صدور مجوز از سوی مقامات بالاتر خود اعلام کرد.
آیا حق مبینا این بود که با دچار شدن به بیماری ساده ای که درمان آن نیز در دسترس بود، جان ببازد و هیچ یک از مسئولین بهزیستی پاسخگوی جان از کف رفته او نباشند؟ آیا ارزش جان مبینا کمتر از جان هر کودک هم سن و سال او بود که یکی(ابراهیم علیزاده مدیر کل سابق بهزیستی استان آذربایجان غربی)با نامشروع خواندن او تلویحا" اینگونه القاء می کرد که نباید پی گیر علل فوت او بود و دیگری (فاطمه جهانسوز) پیگیری ماجرای جان باختن او را تعجب انگیز می داند؟ مشکل موجود در بهزیستی کشور که باعث داغ نهادن بر جسم نحیف کودکی در یک گوشه کشور و مرگ دل خراش کودکی در گوشه ای دیگر از کشور می شود را در کجا باید جستجو کرد؟
آیا مشکل در شخصیت حقیقی مسئولین است؟ هر چه که باشد، به نظر می رسد سیستم بهزیستی کشور دچار مشکلاتی جدی بوده و در صورت عدم اصلاح و رفع مشکلات از پیکره سیستم، پس از این نیز باید انتظار وقایع فاجعه بار دیگری باشیم.
اگر دیگر کودکان ، پدری دارند و مادری که دست حمایت بر سرشان می کشند ، مسوولان بهزیستی بدانند که جامعه ، آنقدر بی وجدان نشده که خود را پدر و مادر و حامی کودکان معصوم تحت پوشش بهزیستی نداند و ماجرای مرگ این کودک را به محاق بسپارد و از آنان پاسخ نخواهد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد