سیدحسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران ایران
از نظر شما وضعیت آسیب های اجتماعی ایران در چه شرایطی قرار دارد؟
از لحاظ آسیب های اجتماعی در شرایط خوبی قرار نداریم. طبق اعلام مسئولان قضایی،آمار پروندههای قضایی و ورودی های زندان ها، درحال افزایش بوده و نزدیک به 600هزار نفر ورودی زندان داریم(به ازای هر 100هزار نفر جمعیت حدود 800 نفر ورودی زندان)و تعداد زندانیان تقریبا سه برابر ظرفیت کل زندانهاست. در حوزه ازدواج و طلاق، با افزایش سن ازدواج و بالا رفتن تعداد مجردان،کاهش ازدواج و افزایش آمار طلاق مواجه هستیم(طبق آمار جمعیتی بالغ بر 11میلیون نفر در سن ازدواج هستند).
طبق آمار 1390 بیش از دومیلیون و 550هزار زن سرپرست خانوار داریم. همین آمار در سال 85، بیش از یک میلیون و 600هزارنفر بوده و در سال 1375 حدود یک میلیون و 200هزار نفر بود. بنابراین افزایش آمار طلاق نشاندهنده این است که با افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار هم مواجهیم. درحوزه کودکان نیز باید گفت که در مراکز نگهداری عمدتا کودکان متعلق به خانوادههای بدسرپرست یعنی کودکانی که والدین صلاحیت سرپرستی آنها را ندارند، حضور دارند که در حال افزایش می باشند. افزایش قتل، خصوصا قتل های خانوادگی بعنوان نوعی آسیب اجتماعی ، نگران کننده است. طبق اعلام پلیس آگاهی ناجا در سال 91، قتل خانوادگی 31 درصد ،در سال 90 این آمار 30 درصد بوده است(در سال 91 ، 20 درصد مقتولین زنان بودهاند). در حوزه سالمندی بهدلیل کاهش نرخ باروری، بالا رفتن امید به زندگی سالم، جمعیت سالمندی به سمت افزایش درحال حرکت است و اگر تدبیر نکنیم سالمندی بحران آینده جامعه ما خواهد بود. بحث فضای مجازی بحث مهم دیگر است. تاثیر حوزه مجازی در بخش اجتماعی به اندازهای است که کسی نمیتواند منکر این موضوع شود. در حوزه معلولیت میگویند 10درصد مردم هر جامعه دچار یک نوع معلولیت هستند و طبیعتا یک بخش معلولیت جسمی و بخش دیگرش اجتماعی است. برخی از جرائم هستند که در گذشته هیچ نامی از آنها برده نمیشد اما اخیرا بهدلیل آشکار شدن بعد اجتماعی آنها مسئولان نسبت به هشدار درباره تبعات آنها پرداخته اند، مثلا شیوع مصرف الکل. نتایج بررسی ها نشان می دهند که ساختار خانواده در ایران تغییر کرده و سلامت آن در خطر است. در حوزه آسیب ها با کاهش سن افراد و تنوعپذیری مواجهیم .وقتی همه این مولفهها کنار همدیگر قرار میگیرند، میبینیم وضعیت اجتماعی خوبی نداریم.
درمورد بحث اعتیاد زنان و جوانان که در جامعه رو به افزایش است چه نظری دارید؟
در بحث اعتیاد، با وجود مشکل بودن شناسایی معتادان خصوصا معتادان صنعتی ، حدود 16-15 سال است که میگوییم تنها 2 میلیون معتاد داریم. گرایش به موادمخدر صنعتی خصوصا در بین جوانان و نوجوانان افزایش یافته و سن اعتیاد در حال کاهش یافتن است.با وجود آنکه هنوز عمده مصرفکنندگان موادمخدر مردان هستند ولی دغدغه درمورد افزایش تعداد زنان معتاد نیز وجود دارد. لذا در حوزه جرائم و آسیبها به سمتی میرویم که باید نگاه ویژهتری نسبت به زنان داشته باشیم.
گفتید باید به مسائل زنان بهصورت ویژه نگاه کرد. این درحالی است که برخی زنان در کشور ما از سوی مسئولان «زنان ویژه» نام گرفتهاند اما هنوز هیچکس نمیداند یا نمیخواهد بگوید که برای بهبود وضعیت از این زنان چگونه باید از آنها حمایت کرد. این مساله پیش از انقلاب هم وجود داشت، آیا این زنان بهعنوان زنان ویژه در مراکز بازپروری نگهداری میشدهاند یا تحت پوشش زنان معتاد و متکدی بودند؟ همچنین سازمانها و وزارتخانههایی که در زمینه زنان آسیبدیده دخیل هستند را نام ببرید؟
در حوزه زنان فردی که دچار مشکل میشود، چند سازمان به نامهای بهزیستی، نیروی انتظامی، دادگستری، درمرحله شناسایی و ارائه خدمات مسئول هستند و بعد برای کارآموزی و سوادآموزیشان سازمان فنی و حرفهای، آموزش و پرورش و نهضت سوادآموزی دخیل هستند و در بخش جسمی مسئولیت برعهده وزارت بهداشت است. بعد از انقلاب مراکز بازپروری برای زنان ویژه داشتهایم. چهار مرکز در تهران و یک مرکز در مشهد است. در آن مراکز تحت عنوان «زنان ویژه» نگهداری میشدهاند(من واژه «زنان ویژه» را قبول ندارم چراکه یک کلمه مثبت را برای یک کار منفی بهکار بردهایم. از سال 78 تلاش شد این اصطلاح را از ادبیات اداری حذف نموده و به جایش «زن آسیبدیده اجتماعی» بکار رود). این گروه از زنان به دو دسته روسپی (دنبال کسب درآمد) و زنان اغفال شده(دارای تمایل برگشت) تقسیم می شوند. در آئیننامه کارآموزی و بازپروری اجتماعی، مشخص شده سازمان بهزیستی مسئولیت این گروه از افراد را باید برعهده داشته باشد و به همین دلیل از زمان تشکیل سازمان بهزیستی مراکز بازپروری زنان وجود داشته است. اما از سال 78، مرکز بازپروری شفق تعطیل شد ولی در استانهایی که آمار بالاتری داشتند، مراکزی با ظرفیت حداکثر 30 نفر در استانها راهاندازی شد که هیچگونه تابلویی نداشت. برنامههایشان بهتدریج تغییر کرد و اکنون 3، 4 مرکز در کشور برای این زنان وجود دارد که این افراد یا از طریق مراجع قضایی یا بهصورت خودمعرف به آنجا رفته و از خدمات روانشناختی و مددکاری اجتماعی بهره میگیرند و هر حمایتی که برای بازگشت به جامعه نیاز داشته باشند، توسط سازمان بهزیستی انجام میشود. اما باید بپذیریم بازگشت این افراد به جامعه سه مشکل دارد؛ اول اینکه خودشان باور ندارند که میتوانند برگردند و زندگی سالم داشته باشند. دوم اینکه گاه خانواده باورش نمیکند و این پذیرش را انجام نمیدهد و در آخر جامعه است که پذیرای آنها نیست؛ یا نگاه سوءاستفاده به این افراد دارند یا طرددشان میکنند. این گروه از زنان، معلول عوامل دیگر هستند. ممکن است شخص در خانواده نابسامان بوده یا درگیر مسائل اعتیاد بوده است، بنابراین از خانه فرار میکند؛ اکثر کسانی که در این بخش هستند، نیاز مالی دارند.
در مورد جمعکردن بیخانمانها که شهرداری تهران طی گزارشی اعلام کرد، در تیرماه به این کار اقدام کرده است چه نظری دارید؟آیا تنها جمعآوری این افراد از سطح خیابان کافی است؟ و به زندان فرستادن افراد متکدی موجب نمیشود که زندان کارکرد سالمسازی افراد را از دست بدهد؟
طبق مصوبه شورایعالی اداری که سال 78 داشتهایم، تقریبا 11 سازمان در این بخش دخیل هستند. وزارت کشور، استانداری، شهرداری، فنی حرفهای، تامین اجتماعی، وزارت بهداشت، بهزیستی، سازمان مددکاری، کمیته امداد، سازمان زندانهاو دادگستری در این بخش مسئولیت دارند. شناسایی این افراد با نیروی انتظامی و شهرداری است. مرکز نگهداری اولیه این افراد با شهرداری است و بعد از شناسایی غربالگری میشوند، عدهای تحت پوشش بهزیستی و عدهای تحت پوشش کمیته امداد قرار میگیرند و اگر مجرم باشند به زندان میروند. طبق قانون 712 و 713 قانون مجازات اسلامی تکدیگری جرم محسوب میشود و کسانی که افراد صغیر را به تکدیگری مجبور میکنند، مجرم هستند. وقتی مرتکب جرم میشوند، قاضی حکم صادر میکند. وقتی به قضیه بیخانمانها نگاه میکنیم میبینیم هیچ آدم توانمندی بیخانمان نیست البته متکدی حرفهای هم داریم که درآمد دارد اما معتاد خیابانی که بیخانمان میشود، طبعا شرایط زندگی خوبی در محیط خانواده نداشته است که بیخانمان شده و اگر بارها زندانش ببرند چون جایی ندارد باز به خیابان پناه میآورد. این قبیل موضوعات، پیچیدگی مسائل اجتماعی را نشان میدهد که نگاه سهلانگارانه به این موضوعات پیچیده خطرناک است.
بهنظر شما دلیل بالا رفتن سن ازدواج در سالهای اخیر چیست و چرا جوانان اعلام میکنند که رغبتی برای ازدواج یا فرزندآوری ندارند؟
بحث افزایش جمعیت در شورایعالی انقلاب عالی فرهنگی مصوبه داشته و هم تاکیدات مقام معظم رهبری که باعث شد در مجلس این قضیه را پیگیری کنند. کاهش رغبت جوانان به ازدواج یا فرزندآوری دلایل مختلف دارد که همهاش اقتصادی نبوده و نوع سیاستهایی که تدوین میشود نیز، سیاستهای افزایش جمعیت نیست. باید دید با این سیاستها و مثلا با دادن تنها یک سکه یا 9 ماه مرخصی زایمان زنان و دو هفته مرخصی به مردان، چه کسی حاضر است بچهدار شود؟! ما یک دوران پنجره جمعیتی را داریم که تمام دنیا در دوران پنجره جمعیتی (جمعیت فعال) روی این بخش سرمایهگذاری میکنند. پویایی اجتماعی، اقتصادی خود به خود علاقه به ازدواج و فرزندآوری هم بهوجود میآورد اما ما نسبت به این پنجره جمعیتی غفلت میکنیم. پنجره جمعیتی همیشه عاملی برای جهش اقتصادی و جهش پیشرفت کشور است. چون بیشترین جمعیت فعال را دراین مقطع زمانی داریم. ایران حتی در 20، 30 سال آینده مشکل کاهش جمعیت نخواهد داشت، اما بعد از این دوره جمعیت فعال خود را از دست خواهد داد. جوان فعلی ما با وجود اینکه خانه، شغل و ماشین هم دارد اما چون احساس عدمامنیت دارد و امید به آینده در وجودش نیست، خودش را درگیر ازدواج ن
اگر ریاست به یک مددکار هم برسد. مشکل همچنان باقی است . چرا که مددکار رویکرد اجتماعی قوی دارد ولی رویکرد اقتصادی و مدیریتی قوی ندارد. ضمنا مددکارها عموما دارای گرایش عملیاتی به سطوح خرد هستند و از تحلیل سطوح کلان عاجز می باشند